به گزارش ایرنا، امیرسرتیپ رضا آذریان در پیامی به مناسبت شهادت شهید ستوانیکم مسلم جاویدی مهر از تیپ ۲۷۷ نیروی زمینی ارتش که به دست اغتشاشگران در قوچان به شهادت رسید افزود: آتش کینه و عداوت منافقان کوردل و اغتشاشگران و آشوبگران از حافظان استقلال نظام و تمامیت ارضی کشور در روزهای اخیر موجب شد تا یکی از فرزندان غیور و ولایتمدار ارتش سلحشور، انقلابی و مردمی، در حالی که لباس رزم و نظامی بر تن نداشته و ماموریتی نیز به وی ابلاغ نشده، با تعصب و غیرت ایرانی و نظامی در راه ممانعت از تخریب اموال عمومی و مخالفت در توهین به مقدسات و همچنین حفظ امنیت مردم و مقاومت در برابر آشوبگران و اغتشاش گران، مظلومانه و بی گناه مورد حمله قرار گیرد و به شهادت برسد.وی ادامه داد: شهید جاویدی مهر سالها در حوزه پاکسازی میادین مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی، خدمت خالصانه کرد و در این مسیر نیز به مقام جانبازی نایل شد.در ادامه این پیام، فرماندهی قرارگاه منطقه شمال شرق ارتش، شهادت شهید مدافع امنیت ستوان یکم مسلم جاویدی مهر را به محضر فرماندهی معظم و معزز کل قوا، ملت غیور و نستوه ایران اسلامی و خانواده آن شهید عزیز تبریک و تسلیت عرض کرده و علو درجات وی را از درگاه خداوند متعال خواستار شده است.شهید جاویدی مهر چهارشنبه شب ۳۰ شهریور ماه در قوچان به شهادت رسید.ودرارامستان شهر مزرج به خاک سپرده شدروحش شاد ویادش گرامی + نوشته شده در دوشنبه ۴ مهر ۱۴۰۱ ساعت 19:49 توسط عبدالعلي ثابت | بخوانید, ...ادامه مطلب
شیروان بقیه درادامه مطلب, ...ادامه مطلب
... چند دقیقه بین شهدا گشتند تا اینکه یک جنازه را روی خاک، روبهروی دکتر قرار دادند و گفتند: این پیکر آقامجید شماست.جنازه سر نداشت. رگهای گلویش پیدا بودند!دکتر دوزانو روی زمین نشست و به جیب لباس مجید که خونی بود، خیره شد. روی یک تکه پارچه سیاه کوچک، نوشته شده بود مجید ابوترابی. خم شد و رگهای گلوی مجید را بوسید و کنار پیکرش سجده شکر بجا آورد...این فقط فصل شهادت تنها پسر دکتر را از زندگی پرفرازونشیبی برایتان روایت کردیم؛ بخشی که گویای عمق شخصیت قوی وی بود که هشت سال در اورژانسهای خط مقدم جبههها با انجام سختترین و حساسترین عملهای جراحی، جان رزمندههای بسیاری را که زنده ماندنشان به دقیقهها وابسته بود، نجات داد.... در گلستان شهدای نجفآباد، چهار قبر کنار هم بودند. دوتا از قبرها خالی بودند.وقتی پیکر مجید را به گلستان آوردند، دوستش از وسط جمعیت خودش را به دکتر ابوترابی رساند و او را سر دو قبری که کنده شده بود برد و گفت: آقای دکتر! مجید را اینجا توی این قبر به خاک بسپارید.دکتر گفت: چرا پسرم؟!جوان جواب داد: ما چهار نفر بودیم که شبهای جمعه میآمدیم گلزار و سر مزار شهدا دعای کمیل میخواندیم. بعد از دعا چند دقیقهای در این چهار قبر کندهشده میخوابیدیم. رسول، توی همان قبری که همیشه میخوابید، دفن شده. «علی ابراهیمی»، دوست دیگرمان هم همینطور. حالا مجید آمده.بعد به قبر وسطی اشاره کر, ...ادامه مطلب