همين كه سيد خشت بالاي سر را برداشت ديدند افتاد؛ زير بغلش را گرفتند؛ هي ميگفت: «اي واي بر من.. واي بر من.. به ما گفته بودند يزيد لعنةالله عليه، زن غسّاله و كفن فرستاده ولي اکنون فهميدم
دروغ بوده، چون دختر با پيراهن خودش دفن شده..» روستای مزرج ...
ما را در سایت روستای مزرج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 2ansarmezerji7 بازدید : 158 تاريخ : جمعه 24 اسفند 1397 ساعت: 11:54